English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8807 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gauging rod U میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
measuring technique U متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
instrument for absolute measurement U دستگاه اندازه گیری برای سنجش مقادیر مطلق
measurment U سنجش اندازه
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
anthropometry U مبحث سنجش و اندازه گیری بدن انسان
assays U عیار گرفتن سنجش
assay U عیار گرفتن سنجش
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
acres U برای سنجش زمین
calipers U پرگار برای سنجش
acre U برای سنجش زمین
magneto ohmmeter U میگر برای سنجش مقاومت
distillery U کارخانه یا محل تقطیر رسومات
distilleries U کارخانه یا محل تقطیر رسومات
california tests of personality U ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
software mointor U برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
admeasure U اندازه گرفتن
span U اندازه گرفتن
spans U اندازه گرفتن
spanning U اندازه گرفتن
gauges U اندازه گرفتن
spanned U اندازه گرفتن
to take the gauge of U اندازه گرفتن
fathoms U اندازه گرفتن
fathomed U اندازه گرفتن
dimensions U اندازه گرفتن
gauge U اندازه گرفتن
fathoming U اندازه گرفتن
gauged U اندازه گرفتن
mete U :اندازه گرفتن
fathom U اندازه گرفتن
dimension U اندازه گرفتن
caliper U اندازه گرفتن
measure U اندازه گرفتن
brinell hardness U سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
tachistoscope U دستگاه تصویرافکنی سریع برای سنجش حافظه وتوجه
to take a person's measure U اندازه کسیرا گرفتن
accurate to size U دقت در اندازه گرفتن
measure U بحر اندازه گرفتن
united nations high commissioner U مامور عالی ملل متحد برای اوارگان
measure U بخش یاب اندازه گرفتن
to set a U اندازه گرفتن باطل کردن
to assume horrifying proportions U اندازه هولناک به خود گرفتن
to assume alarming proportions U اندازه هولناک به خود گرفتن
stack up U جمع کردن اندازه گرفتن
tack weld U وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
cetane rating U اشل عددی برای سنجش میزان بهسوزی سوختهای موتورهای دیزل
fly casting U مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
calibrate U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrating U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrates U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
ablegate U مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
to take the a U بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
utilitarianism U بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
constants U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constant U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
scalar U توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
ppi gauge U معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
delegates U مامور فرستاده مامور کردن
delegating U مامور فرستاده مامور کردن
delegate U مامور فرستاده مامور کردن
delegated U مامور فرستاده مامور کردن
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
point size U برای اندازه گیری نوع یا متن
viscosimeter U وسیلهای برای اندازه گیری ویسکوزیته
to fit a dress on somebody U جامه ای را برای کسی اندازه کردن
at least [no less than] [not less than] <adv.> U کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
at a [the] minimum <adv.> U کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
chains U زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chain U زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
densitometer U وسیلهای برای اندازه گیری دانسیته اپتیکی
component efficiency U میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
bodies U نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
body U نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
decibel U واحدی برای اندازه گیری شدت وضعف صدا
engineering units U واحدهای اندازه گیری بکارگرفته شده برای یک متغیرپردازشی
decibels U واحدی برای اندازه گیری شدت وضعف صدا
tape line U تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
capacitance bridge U نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
area U اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
areas U اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
hygrograph U دستگاه خود کاری برای اندازه گیری رطوبت جوی
Dhrystone benchmark U سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
lips U واحد اندازه گیری سرعت برای کامپیوترهای نسل پنجم
skiascope U اسبابی برای اندازه گیری قدرت انکسار نور در شبکیه
theodolite U دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
theodolites U دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
batch U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batches U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
grey scale U سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
caliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
compensator U ابزاری برای اندازه گیری اختلاف فار بین اجزاء یک نورپلاریزه
calliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
batcher U دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
perspective U روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
perspectives U روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله
enlist U برای سربازی گرفتن
enlists U برای سربازی گرفتن
enlisting U برای سربازی گرفتن
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
to run for the bus U برای گرفتن اتوبوس دویدن
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
resolving power U اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
telescope U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
gig U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
to hog <idiom> U بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
gigs U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
telescopes U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
moves U مانوور برای گرفتن نفر جلو
moved U مانوور برای گرفتن نفر جلو
move U مانوور برای گرفتن نفر جلو
bass bug U حشره برای گرفتن ماهی خاردار
To have design on someone . To malign someone . U برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
tampion U توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
cp U دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
carry U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
dead letter box U فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
bid U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bids U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
dummies U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummy U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
description U زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
z scale U نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
descriptions U زبان برنامه سازی که دستوراتی را برای معرفی اندازه موقعیت ونوع متن گرافیک روی صفحه می پذیرد
gyro U برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
decoying U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
provisor U کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
decoys U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
little go U نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
decoyed U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
pass pattern U مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
module U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
barns U واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
barn U واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
modules U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
ATC U مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
lassitude U بی میلی
disapprobation U بی میلی
grudged U بی میلی
indisposition U بی میلی
grudge U بی میلی
reluctance U بی میلی
indispositions U بی میلی
reluctancy U بی میلی
dismays U بی میلی
dismaying U بی میلی
dismayed U بی میلی
indisposedness U بی میلی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1معنی لغت overfit
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com